بسم الله
سلام و رحمت الله
اول اینکه آقا محمد خانداداش با موافقت اعضا بدون عکس عضو شد!
دوم اینکه سالگرد نمایشگاه زیبایی بی پایان بود و این عکس یادم افتاد! البته هرچی گشتم دنبال عکسی از طرح سجاد که رو یونولیت پیاده شده بود نیافتم!
من زیاد در جریان نمایشگاه نبودم و از اونجا برق رفتن یادمه و یه اشتباه مانکنی که همه گیر بود بین دوستان و خستگی محمد!
البته خیلی خیلی حرفها رو بیاد خواهد آورد که امیدوارم مکتوب کنند دوستان.
ضمنا خدا میدونه که شاید فردا سردار تماس بگیره و گلایه کنه از عکس گذاریه من در وبلاگ!خدا بخیر کنه این یکی رو!
این روزا بحثهای انتقادی خیلی ها رو بفکر برده و مانیز طرحهایی داریم که در آینده انشالله بیان خواهیم کرد که نظرات و پیشنهادات شماهم میتونه راهگشا باشه
یادمه قبل از یه جلسه شورا به یکی از دوستان که مونده بود مسئله ای رو مطرح کنه یا نه گفتم :
دو دوتا چهارتا کن!ببین با شخص مقابل مشکل داری یا عملکرد اون شخص نسبت به مجموعه جای بحث داره؟!(نقل به مضمون اگر خودت یادته بگو)
یادمه از طرح مسئله خودداری کرد.
و اینکه اگر کسی بهت گفت پنچری اول راهنما بزن بعد بیا کنار ولاستیکو عوض کن ، نه اینکه با اون وضع دنبالش راه بیافت و لاستیکش رو دید بزن!
نه اینکه برو جلو راهش میخ بریز و بمحض پنچر شدنش بگو خودت هم پنچری!!
نه اینکه بری کلیه وسایل نقلیه خانواده و هفت جد و آبادش رو تست باد کنی!
خلاصه یه زمانی یه صندوق میزاشتن روش مینوشتند صندوق انتقادات و پیشنهادات..معلوم نبود واقعا این صندوق کار میکنه!؟سالمه؟!یا..
الان زمانه فرق کرده..بروز باشیم
انتقادات حتی بدون پیشنهاد هم نشانه تحرک و قابلیت ها در کاره.
اگر انتقادی نسبت به هرکاری نباشه یحتمل کاری هم نیست یا اون کار ارزش چندانی نداره.
شرحی بر این عکس :
عاقبت اونایی که پنچر بودن و کسی بهشون نگفت
و نیز کسایی که پنچر بودند و میدانستند و لاستیک رو عوض نکرند
البته خیلی ها نیز بنا به دلایل نا معلومی رفتند!
ظرفیت گورستان ها تکمیل نخواهد شد!
یا حق
کلمات کلیدی:
دوست داریم بسیج مدیریت مستقل عمل بکنه
هر کس به طریقی دل ما می شکند بیگانه جدا دوست جدا می شکند
بیگانه اگر می شکند حرفی نیست از دوست بپرسید چرا می شکند
دلم گرفت وقتی که ...
کلمات کلیدی:
آخرین خاطره سال 87
قسمت اول
آفتاب غروب کرده بود، ساعتای آخر سال هم داشت تموم میشد
حسابی حالم گرفته بود
امسالم سعادت نداشتیم جنوب بریم
بچه ها تازه از جنوب بر گشته بودن ، تقریبا همه رفته بودن
حاج وحید ن ما هم نرفته بود ، میگفت :
بچه ها خیلی از نرفتنم ناراحت شدن خودمم خیلی داغون شدم حسابی اشکم درآمد
تو این حال و هوا ها بودیم که وحید زنگ زد
به ما میگه (متی) : متی ، داش مسعود و ردیف کن ماشینو ورداریم بریم دیدن بچه ها
آخ مارو میگی انگار جون گرفته باشیم، پاشدیم رفتیم مخ داش مسعود رو زدیمو علی علی ...
ساعت حدودا 10 ، 10:30 شب 30 اسفند بود .
واسه مسعود پ و وحید پ که خدایش از دلو جون، خا لصانه و خاکی خاکی، پا کارن
واسه سجاد ش که هروقت مارو می بینه میگه : بیاو درست شو
واسه مهدی ص که همیشه با شوخیاش مارو سر حا لمون میاره و خاطرات تلخ و شیرین بچه ها رو زنده نگه میداره
واسه داش مهدی ف که کشته ی مرا مشیم ( قرار بود آخر اون جلسه شورای حوزه، خدمت ما برسه که سعادت نداشتیم ) داش مهدی خیلی میخوامت
واسه آقا محسن س گل که هنوزم نتونستیم بوسش کنیم (هیچ وقت یادم نمیره سر اردوی مشهد باعث اذیتش شدیم ، محسن جون شرمنده )
واسه داش محمد ا که جوونه توداریه، درجه درکش بالای بالاست ، فهمیده عمل میکنه
واسه چهره متفکر سید علیرضا م عزیز که همیشه صحبتاش سازندس
واسه داش محمد رضا ن که انصافا کار درست کار درسته
واسه داش اکبر س با مرام ورزشکاری، که تو کار پایه پایست ، مرد عمله حسابی میشه روش حساب کرد
واسه سرباز رشید اسلام حامد س خدا قوت داره ، ملس خط شکنیه. (دیگه نمیگم وقتی زنگ بش میزنم ازش چی میپرسم )
واسه حمید ع جان که کشته ی صداقتشم بچه ی تو دل برو ای یه ( حمید جون فدای کاغذ خورد کنت )
واسه داش وحید ص که خیلی متین و کوشاست
واسه علی خ که ته فن بیانه ، خداییش خیلی قشنگ فقط حرف میزنه ( ما که نفهمیدیم چنتا جلسه کانون تشکیل داد )
واسه علی ه که تو نبود ارکان در اردوی راهیان نور خواهران ، ما صداشو شنیدیم ولی کنجکاو بودیم که کیه ؟
و همه جوونای مجموعه
ادامه خاطره در آینده نزدیک در همین قسمت
کلمات کلیدی:
سلام و رحمت الله
چند تغییر در قوانین داریم که خدمتتنون عرض میشود:
نظرات نظر دهندگان بطور پیش فرض خصوصی میشود و در صورت غرض نداشتن با شخص و با مجموعه و در همان قانون قبلی ،یعنی خدشه دار نکرد رفاقت عمومی خواهد شد.بدین وسیله از خصوصی نشدن و پاک نشدن پیامهایی از این قبیل در پست اخیرعرض پوزش میشود
بدلیل اعتراضاتی در قالب قسم دادن / غر زدن / قهر کردن و متاسفانه تهمت زدن!! عکسی از اشخاص در وبلاگ درج نخواهد شد!(بعضی از عکسها باید روش خاک جمع بشه تا با یه فوت دیدنی بشه و در این آسمان صاف فعلا گردی نیست تا بنشیند!)
فکر میکنم در صورتی که نویسندگان مسئولیتی نداشته باشند بی دغدغه تر بتوانند بنویسند ، ضمن آنکه به طرح مسئله ای که "نمیتوان حرف اشخاص را از مسئولیتشان جدا کرد" هم جواب داده میشود و رفع مشکل میشود.
بدلیل اینکه از طریق جستجوی اسامی در گوگل و سایر مفتشین اینترنتی نتوان راه به اینجا یافت اسامی نویسندگان هم با تغییراتی مواجه خواهد شد و در متنها هم به صورت اسم+حرف اول فامیل ویا همان حرف اول فامیل از دوستان یاد خواهد شد.
اگر کسی با مجموعه یا شخصی پیشنهاد و انتقاد و خصومت شخصی داره اینجا جاش نیست!اگر به خود من هم نقدی دارید مشخص کنید که با مدیر وبلاگ است یا نویسنده متن و در غیره اینصورت وبلاگ عطوفت علی الظاهر جای نقد است .
امیدوارم اگز بازم حس میشه که اینجا نمیتونه برای مجموعه مفید باشه با نظرات راهبردیه شما مفید بشه.
یا حق
کلمات کلیدی: