سفارش تبلیغ
صبا ویژن
چشم ، نشستنگاه را چون رشته سر بند است چون خواب در چشم آید بند بسته بگشاید . [ و این از استعاره‏هاى شگفت است . گویى نشستنگاه را به آوند و چشم را به سر بند همانند فرموده و چون سربند بگشاید آنچه در آوند است برون آید ، و این سخن در گفته مشهورتر و ظاهرتر از سخنان پیامبر ( ص ) است و گروهى آن را از امیر مؤمنان علیه السّلام دانسته‏اند و از جمله گفته مبرد است در کتاب مقتضب در باب لفظ به حروف و ما در کتاب خود که مجازات آثار نبوى نام دارد از این استعاره سخن گفته‏ایم . ] [نهج البلاغه]

بسم الله الرحمن الرحیم

پس نوشت پست قبلی:

1-خیلی از آقا مهدی-ص عذر می خوام و به خاطر شانسش بهش تسلیت می گم که بدون اینکه وبلاگ و مطلب ایشون رو ببینم، پست رو ارسال کردم. دیدم خیلی وقته نه من نوشتم و نه وبلاگ آپ شده بنابراین دلم سوخت و مطلب رو ارسال کردم. امشب (پنجشنبه شب) دیدم که ای دل غافل آقا مهدی هم مطلب داشته و مطلب من اومده روی ایشون. در هر حال عمدی نبود، عذر می خوام.

2- البته همیشه باید قسمت خوب ماجرا رو هم دید و اون هم اینه که عجب تفاهمی با هم داریم. نه؟!؟

3- امسال هم گذشت. سالی که اول و آخرش رو مجموعه برای من رقم زد. شروعی چنان آتشین به پایانی چنین برفی ختم شد. هر چند این نورالشهدای امروز خیلی در تغییر روحیه مؤثر بود.

4-امروز توی پاساژ بودم که مهدی زنگ زد و گفت می‌خوان برن گلزار شهدا. گفتم اگه تونستم میام و می دونستم که نمی تونم. وقتی برگشتم خونه خیلی دلم بود که یه جوری یه جایی برم که تلافی این نرفتن درآد. گفتم اگه بهشون بگم که بعدازظهر بریم گلزار اولا اونا صبح بودن ثانیا آخرین شب جمعه سال گلزار غلغله است، ذهنم رفت پیش شهدای گمنام کوه سرخه. اما به علت بی ماشینی بی خیال شدم. خوابیده بودم نیمه خواب نیمه بیدار بودم که یه صدای آشنا شنیدم. «صلی الله علیک...» مداحی مسعود و زنگ اختصاصیش بود. گوشی رو که برداشتم همون عکس آشنای مسعود و حسین کوچولو و همون اسمی که روی گوشیم اشتباه می افته. خیلی تعجب کردم. خیلی وقت بود که این اسم روی گوشیم نیفتاده بود. با همون بهت گوشی رو برداشتم و دعوت شدم به نورالشهدا.

یه خورده یعنی در حد دو سه ثانیه تردید کردم. بی‌خیال همه چیز شدم و بله رو گفتم و دویدم که وضو بگیرم و...

بالای کوه یاد اون شبی افتادم که با علی داشتیم از کوه برمی‌گشتیم پایین و آن‌قدر هوا تاریک بود که با لامپ موبایل جلوی پاهامونو روشن می‌کردیم.

5-الان که داشتم اینا رو می نوشتم یادم اومد که بعد از اینکه نماز ظهرم رو خوندم ویرم گرفت که بعد از مدتها یه فال حافظ بگیرم. حتی نیت هم نداشتم. همین جوری گرفتم. اومد:

روز وصل دوستداران یاد باد

یادباد آن روزگاران یاد باد

کامم از تلخی غم چون زهر گشت

بانگ نوش شادخواران یاد باد

گرچه یاران فازغند از یاد من

از من ایشان را هزاران یاد باد

مبتلا گشتم در این بند و بلا

کوشش آن حق‌گذاران یاد باد

گر چه صد رود است در چشمم مدام

زنده رود باغ کاران یاد باد

راز حافظ بعد از این ناگفته باد

ای دریغا رازداران یاد باد

6- اینو مدت‌ها بود که می خواستم برای بچه ها بفرستم تا این که امشب دیگه شد: امام صادق(ع): هر که در هر شب جمعه سوره کهف را بخواند، نمیرد مگر شهید.

شاد و مرضی خدا باشید. یا علی مددی


کلمات کلیدی: نورالشهدا


نوشته شده توسط سجاد 87/12/29:: 11:12 عصر     |     () نظر