سلام هی حتی مطلع الفجر
و سلام علی آل یس
خوب بالاخره بعد از مدت ها گمانه زنی، چانه زنی، فک زنی، فک! زنی، رایزنی و احتمالاً ...زنی و ... امروز طی مراسم باشکوهی! مسئول جدید ب.د.د معرفی شد و آرامش در ذهن پخش و پلای ما برای لحظاتی جاگیر شد.
انگار تابستان فصل پوست اندازی، مجموعه ی ما شده، اما امروز وقتی 4امین سحری ماه مبارک را میلیدیم که از شب قبل پیامک آمده بود که برنامه ای در پیش است و ...
جالبه، ما داکیومنت پروژمون مصادف شد با تشیع 2 شهید (یکی جنباز (مراسم تشییع شهیدان عقیل آبادی و جدیدی و برسد به دست خانواده جانباز شهیدمنتظری )و یکی سرباز!شهادت سرباز وظیفه حسین جدیدی -البته با کسب اجازه از مدیریت محترم سایت بنیاد شهید استان-) و ارائه ی شفاهی هم مصادف شد با این برنامه از بسیج دانشجویی (اون هم به این دلیل که فرمانده بجهت انتشار تماثیل! شهدا از خیلی وقت قبل اعلام آمادگی جهت کمک کرده بودند) خدا رو شکر
الحمدلله
اما تقریبا 9:30 که زدم بیرون اول آمدم سالن که ورودم مصادف شد با خروج سخنرانی آقاسید، و بعدش توفیق اجباری که حین برگزاریش رفتم گروه و خوشبختانه استاد نبود.... و قرار به روزی دیگر شد...
اما، از برخی تعابیر و تفاسیر و ... (با اینکه نمیشه به آسونی گذشت)، بگذریم، نتونستم از حرفهای حاجی، فیلم نگیرم!
اول اینکه ؛ خدای نکرده روزی روزگاری بجهت فذکر انما انت ...
دویم هم اینکه؛ بالاخره شاید خواستیم یه روز مستند شهدا رو بسازیم، قسمت چهاردهمش شد رقصی چنین میانه میدانم آرزوست...
یاد سال قبل افتادم، و بلاهاش، هنوز جاش میسوزه...
اما؛ فصل الخطاب جمع، تدوین هنرمندانه ای بود از حرف ها و حدیثهای خیلی ها، خیلی حرفها با بیکیفیتی صوت ماند و ماند، خیلی عجیب بود، اما شوخی خوبی نبود ... برادر جان درسته مدیری، ولی قبل از اکران نسخه تصویری بسیج و ما باید حداقل از نویسندگان نظری میخواستی! نمیگی، این خلوتهای مردانه! موجبات سوءاستفاده های بعدی رو در بر خواهد داشت؟ اگرچه چندان هم مهم نیست!
و اما به زودی قصد دارم، ::برای مدیران:: رو که در صدا و سیما منتشر شد، و کمی هم از ::پدر استان:: که به استانداران داده شد، بخشهایی رو برای تذکر به اول خودم، بعد مسئول جدید مجموعه و بعد سایر مدیران بلدپایه! و میانی بدرجم ... البته اگه بلبل... رو دوباره نپرونن! بالخره رسالت ما هم اینه... "هرچند امین بسته ی دنیا نیم اما دلبسته ی یاران خراسانی خویشم"
هر چند امین نابسته ی دنیا ای و اما ما جمله جوانیم و ز انوار تو مستیم!
پ.ن:
+ گفتم: صوفی اثر از خیرِ دعا نیست در این جمع - این پرده بگیر و اثر شمع بپوشان
گفت: "گر ما ز سر بریده میترسیدیم - در محفل عاشقان نمیرقصیدیم "
گفتم: " رقصی چنین میانه میدانم آرزوست"
+ حوزه علم الهدی یک شوخی جدی بود...
+ امروز حین خروج از دانشگاه، سردسته ی جماعت پیشگام رو زیارت کردیم (زیارت قبول)، ان شاءالله بهمت دوستان طومار این جماعت رو باید پیچید (از نظر روشن شدن جایگاه هدایت خارج از دانشگاه اونها و تبین رفتار انتخاباتی و ... )، نه با زور نه زر نه تزویر با عمل عمل درست به فرمایشات امام مدظله که البته حتما نیاز به برنامه ریزی داره...
+ گفتم، خدا به جماعت نسوان رحم کرده که بسیج و ما ندارند! و کسی مثل این مدیر معلوم الحالش که آدم جرات نمیکنه رو گاوصندوق! بشینه از دستش!
+ اندر تدارک، تجهیزات فنی مستند شهداایم، با توجه به تغییرات جدید، در صورت صلاحدید فرماندهی محترم، در محلی تمیز! و مناسب!!! اقدام به برگزاری اجلاس اولیه خواهیم کرد، ضمن تشکر از کسانیکه اعلام آمادگی کردند، اعلام میشود، که فعلا به گوش باشند، تا نخود ها آماده بشه، بعد گراشون رو میگیریم...
+ بدلیل اینکه، در خصوص برخی مسائل اجتماعی لازم است، در محیطی رسمی، و جدی! مقالاتی نگاشته شود، خواهشمند است با ایجاد ResalatBasijVaMa.parsiblog.ir موافقت و مقاله نویس ها توش جمع بشن، و محیطی الزامی برای مراجع ذیربط در حوزه های اجتماعی، سیاسی و دینی در فضای مجازی باشد با تدبیر مسئول محترم بسیج دانشجویی، و نظر خاموشان فضای خاطرات، قطعا خاموش ماندن در این مورد، شانه خالی کردن از بعد تکلیفی است... و خدا سوسک میکنه آدمی رو که از تکلیف شونه خالی میکنند....
+ نمیدونم پست "فرمانده باید فرمانده باشد" رو از کجا شروع کنم... اما به هرحال راه بسیج و ما ادامه خواهد داشت و جدی تر و صریحتر ان شاءالله...
+ میفرمود: با طول سجود، از سنگینی بار مسئولیت خود بکاهید... سلام الله علیه و آله
+ خیلی گذشت از این همه سال که نیستی خیلی گذشت از این هم نیستی، که نیستیم... به داد ما فراموش شدگان برس لااقل مولا روحی فداک ...
کلمات کلیدی: