سفارش تبلیغ
صبا ویژن
مرا با عصمت تأیید فرما و زبانم را به حکمت بگشای . [امام زین العابدین علیه السلام ـ در دعای استغفار ـ]

محرم شد .

تاسوعا شد .

عاشورا رسید .

ظهر عاشورا را به سنت دانشجویی بسیج دانشگاهمان ، بر مزار شهدای گمنام نور الشهدا رفتیم .

جایتان خالی بود !

یا حق

 

""  چادرش را سر کرد، دست دختر کوچکش را گرفت و راه افتادند بروند بیمارستان،... پدر را که دید روی تخت خوابیده، جلو دوید، سلام کرد، او را بوسید، احوالپرسی کرد، از دلتنگی هایش گفت و از اتفاقاتی که در نبود پدر رخ داده بود، حرف زد. شیرین زبانی هایش که تمام شد، شروع کرد به سرک کشیدن دور و بر اتاق. حتی از زیر تخت هم صرف نظر نکرد؛... زن داشت با شوهرش حرف می زد. احساس کرد دخترک دارد چادرش را می کشد. رویش را برگرداند تا ببیند چه کار دارد. با اشاره اش فهمید که باید گوشش را نزدیک ببرد. دخترک آرام پرسید: «مامان پس کفسای بابا کو؟!» "" به نقل از (مشترک مورد نظر)


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط بسج و ما 89/10/3:: 2:2 عصر     |     () نظر