سلام علي آل يسعرض ميشود كه نميدونم كه بايد دوباره به اين جور چيزا! بنظرم يا نه اما بنظرم ميرسه كه دوستجون گفت نوشتم و بخون و ...
خوب نام هرجامعه با توجه به آدم هاش اقتضاي خاصي داره مثلا جامعه ي كمونيستي و ...
بسيج دانشجويي هم يك جامعه ي آرمانيست اما فرقش با بالايي ها نه بخاطر آدمهاست كه بخاطر آرمانهاست! (شايد خيلي تعريف دقيق نباشه) اما اين حرف رو اصلا نميپذيرم كه كسي بگه درجا ميزنيم يا تبلوري از آرمانها نبود!
بله قبول كه در مسير حركت بسمت اون جامعه گاهي سرعتمون ميليمتر در ساعت شد! و يا گاهي شل و سفت شديم اما هر كس بايد بخودش نگاه كنه و بينه تو اين جامعه ي آرماني رسيد به اون لحظه اي كه تمام تلاشش رو كرد و ديگه "نا"ي كار كردن نداشت! حداقال از خودم مطمئن نيستم
چون در اين مسير بركت و رزق به روح و جسم از جانت رزاق بواسطه فيض اعظم ي كه محسوس در عالم هست ميرسه و اگه جواب سلامي شنيده نميشه اشكال از گيرنده ي ماست -خودمو ميگم-
هرگز عملكرد اشخاص و افراد رو پاي قداست و حرمت نام مجموعه نگذاشتم چرا كه بالاخره خيلي ها امامي رو ديدند ولي امامي اون ها رو نديد و چپ شدند و خيلي ها هم البته امامي رو نديدند اما امامي اونها رو ديد
سابقه ي تاريخي هم فراون از اويس بگير تا غريب و گمنام ترين رزمنده اي كه يادي از اون هم شايد باسم نشه تا همين الان كه تو دور افتاده ترين نقاط كشور خيلي ها بدور از هر لنز دوربين و نام و شهرتي مشغول جهاداند گلايه اي هم ندارند ادعايي هم ندارند
بسيج دانشجوي يهم همينه هركس با هر توانايي و هر اختياري ولو بي اختياري هم راه اش هست هم امكانش هم جاش و ميتونه كار كنه!
نياز نيست اسمي رو يدك بكشه
اما خوب اين هم بعيد نيست كسي حاجي و حاج خانم و اخوي و سيد و ... يك قاطر اسم رو هم يدك بكشه اما بوقتش و به لحظه اش درست و عمل نكنه! بقول امامنالخانه اي تو اون بزنگاه و لحظه شوت بزنه
زمين رو اشتباه بگيره... اين بدِ كم ش هم زياده از همه ناپسنده علي الخصوص از مدعيان و داعيه داران ش بدتر...
مثال هم هست كه لزومي به طرح نيست مهم اينه كه آدم بخواد ايمان داشته باشه باجز ولايت كه وصل به حضرت اله هست به هيچ تكيه كاهي اعم از آدم و شئي و پست و مدرك و مقام هم تكيه نكنه و زير علمش سينه نزنه!
بسيج حقيقتي شبيه افسانه هاست رو خيلي شنيديم اما چون فقط وجه افسانه رو درش مداقه كرديم نه وجه حقيقتش رو
پس اونايي كه اين طور اين عبارت رو خودند حتا افسانه هم نميشند
و اونايي كه وجه حقيقتش توجه كردند و از سابقون و مقربون اند و براي ما افسانه هاي دست نيافتني ميشند ولو كنار ما و با ما باشند و ما اونها رو حتي نبينيم كه ....
چون زلف تو سرگرم پريشاني خويشم...