• وبلاگ : 
  • يادداشت : رفقا كمك كنيد
  • نظرات : 2 خصوصي ، 7 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + علي اردبيلي 

    سلام كه نام خداست

    واقعاً حرف حق زدي آقا محمد از مدير سايت هم مي خوام تشكر منو از محمد بهش برسونه. چقدر اين بچه بسيجي خوب اهميت اتحاد رو درك كرده. راستي اراك يكي از تك و توك شهرايي بود كه توش كتيبه امام حسين رو به آتيش كشيدن تو يه همچين فضايي آيا هنوزم براي بچه ارزشي ها جاي تفرقه و جدا جدا كار كردن باقي مي مونه. و چه خوب محمد گفت كه: و ما -حداقل من- تصميم گرفتم ننويسم تا به يک اتحادي رسيده بشه .

    واقعاً اتحاد در سايه از خود گذشتگي حاصل مي شه دوستان اميدوارم تا دوباره خبر دور هم جمع شدنتون رو بشنوم و تو وبلاگاتون بخونم. اگر اين جمع شدن تو بسيج دانشجويي ممكن نيست هر جا يه ديگه اي كه ممكنه اين كار رو بكنيد.

    دست بوس بسيجيان حضرت روح الله

    علي اردبيلي

    + مهدي 

    السلام عليك يا ابا عبدالله

    و سلامي دوباره

    نميدونم چرا وقتي تماس گرفتي و گفتي نوشتي برو بخون تا الا قسمت نشده بود بيام اينجا!اينم يه ركورد است!!

    به خدمت شما عرضشود مدتها قبل نسبت به طرحي كه الان ديگه زياد يادم نيست با آقاي فرمانده صحبت نموديم ولي ايشان با پذيرفتن نوشتن در بسيج و ما طرح پيشنهادي را ... و جالب اينجاست كه باننوشتن ايشان نه اين شد و نه آن شد !

    والا به شخصا آدم سمجي هستم و تا به نتيجه نرسم بيخيال نميشم(حالا دنبال استثناهاش اگر هستيد بگيد شايد سره صحبت باز شد!)

    بهرحال آقا وحيد ما اون وقتي كه بوديم واسه اين وبلاگ و برپا بودنش بهاي رفاقت داديم ، اما دوستانيكه شما هم يكيش باشي تعلل كرديد و نيامديد!

    اگر همون طرح پيش رفته با توجه به اينكه آرام آرام مجموعه به اردوي راهيان نور 88 نزديك ميشه مفيد نبود؟!

    اون زمان آقاقون ميگفتند براي كي؟براي چي؟آقاي .. كه مسئولش بود ديگه نيست و تموم شد بعد تو بيا و بنويس!چه فايده داره؟!

    حالا بيان از اثرات مديريتشون در مجموعه بنويسند؟!

    اشخاص ميرند ، نامها عوض ميشند ولي هميشه مسئول ب ب د هست!هميشه باكري و علم الهدي هست! ولي بقول بنده خدايي اين ميز(ميز جلسات فرماندهي)به كسي وفا نداره!

    خيلي ها هم رو صندلي فرماندهي لم دادند!الان كجا هستند؟چي باقي گذاشتند براي مجموعه؟!

    كدوم طرح جامعي در مجموعه جا افتاد؟

    غير از اينه دوستان در حداقل ادعاهاي رفاقتي و .. ظاهر شدند؟!

    بله محمد آقا،بسيج شبيه افسانه هاست ، وقت نماز واسه اينكه كي جلو وايسه دعوا بود!!بيايد جاهايي رو ببينيد كه بعد از 20 سال هيچكي حاضر نيست پشت سره همكارش نماز بخونه!!

    چقدر صداقت و سادگي زيباست...ذره ايش رد بسيج بود و حسرتي بر جا گذاشت...

    يا حق

    + سجاد 

    باسمه تعالي

    خواندم و خواندم در حالي كه زياد حالم جا نيست متاسفانه.

    امروز براي من محرم تازه شروع شده و دلم عجيب گرفته. اين مطلب هم مزيد بر علت شد.

    چند روز پيش فكر مي كردم و يه يكي از دوستان هم عرض كردم كه كاش هنوز هم همان روزهاي طلايي مهر و آبان 86 بود. روزهايي كه ما در علم الهدي (جايي تا زماني كه درش بوديم قدرش را ندانستيم. روزهايي كه حوزه برايم جاي جالبي بود. جايي كه علي شفاعتي درش بود جايي كه قبل تر ها آمده بودم. جايي آرماني و دوست داشتني. علم الهدي كه بوديم خدا مي داند كه چقدر انگيزه و روحيه و عشق به كار داشتم. همه داشتيم. روزهايي كه نمي دانستيم كه مسئول حوزه نظر سنجي مي خواهد. روزهايي كه علي شفاعتي را بيش از آنكه فرمانده بدانيم دوست داشتيم هر چند كه گاهي اوقات بدجوري بزند توي پرمان. حرف مسعود برايم سند بود و دستورش لازم الاجرا. به هر حال گذشت چه خوب و چه بد. آرزو مي كنم كاش تمام روزهاي بد اين دو سال دود شود و برود هوا و فقط روزهاي خوب و دوستانه و عاشقانه اش بماند. روزهاي خوب راهيان نور اسفند 86. روزهاي عالي بهار 87 و طرح مهندسي فرهنگي و چهارشنبه هاي پرديس در محضر حاج آقا عطايي.

    روزهاي زيباي ابتداي بسيج و ما كه به لطف آقا مهدي از صحنه اينترنت محو شد:)

    باورم نمي شود كه روزي براي اين وبلاگ با خيلي ها جنگيديم و امروز اين جوري فراموش شده.

    سوله بسيج علم و صنعت هم اين روزها خاك مي خورد. بسيج و ما هم گويا قرار است به سرنوشت سوله دچار شود.

    دلم گرفته از اين روزگار تنهايي...

    كاش اين غم ها به غم مقدس حسين عطر الهي يابد.

    يا علي مدد.

    پاسخ

    سلا خدمت سجاد عزيزم واقعا وقتي ديدم نظر گذاشتي خيلي خيلي خوشحالم كرديبايد بگم جانا سخن از زبان ما مي گويي . وقتي به اون همه انرژي كه توي باكري و ... گذاشتم خودم شاخ در ميارم ولي الان به دلايلي كه قبل تر ها توي سلسله مطالبي به نام خيلي دور خيلي اشاره كردم به همون حال شما دچارم در ضمن واقعا مشتاق ديدارتم .
    + محمد 
    الانم خدئا اذون داد و 2آ کنيم براي فرج
    + محمد 
    الف: الم
    ب: روزگاري خيلي انرژي داشتيم وقف شده بود براي ب.د.د! هنوز هم خيلي انرژي داريم اما وقفش کرديم جاي ديگري...! البت هنوز هم سرپري ميزنيم اما يک وقتي فکر ميکرديم فکري هست و حرف بدرد ميخورد... اصلا بيخيال
    ج: اگر چه خيلي وقتست از بسيج و ما خداحافظي کردم چون چــون اما چون حضرت عالي در متن اشاره اي به ما داشتيد! اگر حقير باشم بايد عرض کنم که اجازه ما هم دست خداست!!
    د: بسيج دانشجويي حقيقتا حقيقتي بود شبيه افسانه ها امـــا کاش آدم هاي افسانه اي هم درش بيشتر بود... تقريبا بعد از چندين روز آفلايني شخصي! الان اندر سنگرنت نشستم و کمي يادي از دوستان و آشنايان مجازيمان کرديم بسيج و ما هم جزء آنها...
    اما دوستان قدر سنگري که در خيمه ي فرماندهي جبهه حق و باطل است را بدانيد... يادش خوش فرمود شما اول بايد جايگاه تون رو بشناسيد بعد... البته اين تريبون به نظرم کارکرد واقعي خودش رو پيدا نکرد چون آدم ها صادقانه نخوندنش شايد هم ما-خودمو-ميگم صادقانه يا بهتر بگيم خالصانه ننوشتيم شايد هم نوشتيم و ... اما؛
    با تمام اشتياقي که باعث ميشه هنوز دست از سرپري! زدن تو بسيج دانشجويي نکشم اما حس ميکنم دوستان اولويت ها رو فراموش کردند
    دوست "دانشجو"يي مفصل هاي زيادي رو به ايمل ما فرستاد و ظاهرا هم اين ترم سرش خيلي شلوغ شده که نيستش اما درد دهاي بحقي بود که خودش هم نتونست انجام بده...
    حاج سجاد هم شد مثل مديران اول انقلابي که با کلي کارهاي زياد وقتشون رو ديگران!! ميگرفتند و از کارهايي خيلي اساسي تر باز موند
    قصد قضاوت ندارم چون تقريبا از کارهايي که ميکنيد تقريبا بيخبرم بجز اون نشريه جديدالتاسيس
    اما به هر حال اگه گوشي واسه خوندن اين اراجيف مونده باشه! باس بگم که بسيج و ما اولين سنگر مجموعه بود که خيلي ها توش اومدند و رفتند مثل امثالهم!! اما متاسفانه شعب زيادي از اون منشقق شد و ما -حداقل من- تصميم گرفتم ننويسم تا به يک اتحادي رسيده بشه چيزي که هرگز در اراک نديدم
    چيزي که گم شده ي حقيقي همه ي مجموعه هاي ارزشي اراک ست
    چيزي که حتا بخخاطرش کمي تاا قسمتي هم زور زدم آمــا نشد
    کاش شما بتونيد... و ميتونيد
    به هر حال مجموعه اي از بهترين ها ايده آل ماست در بسيج دانشجويي
    هم خلق محمدي
    هم کار براي خدا
    هم کار کردن براي خدا تا از نفس افتادن
    هم تلاش براي رسيدن به حکومت منجي موعود وکمک به انقلاب اسلامي براي تحقق انقلاب جهاني
    هم کمک به پيشرفت علمي کشور
    هم سياس بود خوش اخلاق بدور از سياست زدگي ها مرسوم بد
    هم متضرع و خاشع بود عند مليک مقتدر
    هم ...
    و فقط اگه همه اينا رو بذاريم کنار و فقط به حرف ولي امر گوش بديم و سعي کنيم اون حرف زمين نمونه... واقعا کافيست
    اگه تمرين بکنيم و برسيم به اون جايي که اون حرف رو حرف ولي خدا بدانيم...
    خيلي طوليد
    خيلي هم موند و خيلي هم...
    و حسين هيچ نداشت کمه فدا مکند جز جان
    که ميان او و اداي امانت ازلي فاصله بود...
    سيد مرتضاآويني
    پاسخ

    محمد خان داداش شما هم مثل سجاد منو در ساعات اوليه روز بسيار شديد خوشحال كردي . جواب صحبت هاي مفصل جنابعالي توي چند پست آينده انشا الله
    + **@** 

    با عرض سلام

    خيلي خوب هست اگر بازم خاطرات شما مشكل گشا مجموعه باشه مثل چند ماه پيش

    پاسخ

    با اينكه از مجموعه رفتم ولي يادمه يه روز به محمد خان داداش گفتم بسيج دانشجويي واقعا يهمكان ناب و متفاوت از بقيه جاهاست پس با اين تفاسير هوز حاضرم نقش چيني بند زن رو براي مجموعه بازي كنم . اصلا بزار اگر كسي قرار اين وسط له و بي آبرو بشه من باشم ولي مجموعه پيشرفت كنه يك كلام ختم كلام . در خدمتيم در بستيا حق
    + محمد ت 

    سلام آقا وحيد

    مگه تو هنوز تو دانشگاه درس مي خوني

    پس چرا يه ما كمك نمي كني

    خيلي اتفاقي مطلبتو تو ليست پارسي بلاگ ديدم . بنويس منم مي خونم .

    موفق باشي

    پاسخ

    تا باشه از اين اتفاق ها برادر در خدمتيم دربست تا آخر خط