• وبلاگ : 
  • يادداشت : پدران آسماني
  • نظرات : 1 خصوصي ، 5 عمومي
  • آموزش پیرایش مردانه اورجینال

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + يكرزمنده 
    در مورد ماشين هم بهت گفتم، فصل الخطاب همون حکم تعميير بين راه رو داشت اما براي کانيکه بجاي صبر خودشون رو ته دره ننداخته باشند!
    + يكرزمنده 
    ضمن اينکه جواب شما جواب من نبود و خيلي اجمالي گفتي اخوي...
    + يكرزمنده 

    سلام علي آل يس
    به پستهايي اينچنيني كمتر كسي ...نظر دادن به خودش ميده!

    شيپور جنگ نواخته شده....

    + يكرزمنده 
    qlk
    + يكرزمنده 

    سلام علي آل يس
    اولا فكر كنم پس از يك ترك عادت حدوداً 10روزه با موبايل و اينترنت و كامپيوتر و ... امروز اين اولين آشتي كنانش باشد!

    نخست متن عبدالجبار:
    اصولا وجه مشترك توهين موجه مشترك اين دومتن بود كه اولي كامل و دومي ناقص اينجا مندرج بود! اگر چه هر دو آميخته اي بود از واقعياتي و بغضهايي و البته قضاوتهايي كه اشتباه و درستش قاطي بود بود باهم!

    هر دو خويش را نماينده ي بلافصل نسلهايي و انديشه هايي و آرمانهايي خواندند كه انگار ديگران از آنها غريب و غريبه اند

    آقاي كاكايي شايد آنروزي كه كاروان شهدا به تهران آمد بيشتر براي عموم مطرح شد، با شعري كه ترانه هم شد، و حشره ها!! در برنامه هايشان پخشش هم كردند! رسانه ملي هم دستگردان كار بود! آقاي كاكايي هم انگار تنها شاعر اين عرصه نيست! هر كسي ميتوانست آنروز بسرايد! حتي من! فرق در انتشار بود! كه خيلي ها منتشر نكردند و براي خود نگه داشتند و برخي هم ...

    خوب شد آقازاده اي سيلي خورد! تا ايشان بفهمد انقلاب دارد سيلي كه چه عرض كنم قمه ميخورد! ميخواستند انقلاب را منفجر كنند! -زهي خيال باطل-
    آقاي کاکايي اگر شما زخت خاکستري تان را آويزان کرديد! خيلي ها هنوز لباس خاکي بتن دارند! هنوز ميداند ولي امر يعني چه! حضرت آيت الله خامنه اي هنوز براي آنها امام است! و آن را براي خود هزينه نميکنند خود برا براي او فدا ميکنند. ولي پسرانشان را بقربانگاه بفرستند
    برادر 2شهيد بود! با پسري روحاني! و پسري محصل! خودش تکيده تر از اين بود که لباس رزم را 2باره به تن کند! اما بتن کرد! 2پسرش را هم با خودش برد بقربانگاه! بمسلخ! وقتي روي پل يادگار امام يک پتياره زلف افشان و ... ميکند و به تحريک جمعيت ميپردازد! اول بنصيت دست ميگمارند! اما ميخ آهنين در قلب سنگ شده!! و بعد...

    و بعد اينها براي نجات زن و بچه ي مردمي كه در مهلكه گير افتاده بودند و حتي هيچ ماشين عبوري حاضر به خروح آنها نميدش ، بزور ماشين ها را موقف ميكردند تا از هتك حرمت آنها جلوگيري شد! و آنوقت شما انها را حشره خوانديد شرم آورترين واه اي كه يك شاعر با آن خويش را از شعور لازمه ي متن ساقط و از چشم مياندازد...

    البته بودند كساني هم كه در اين جمع ها با لباس و ريش و ظاهر ... آب در آسياب دشمن ميريختند و البته برخي شنلسايي و ...
    اگر چه معتقد به عدم وجود هيچ اشتباهي نيستم؛ اما يقين دارم در جمع آشوبگر هم آدم اشتباهي و بيگناه نبايد بماند! چون حلوا خير نميکنند!
    آقاي کاکايي ما هم پسران پدراني رزمنده ايم که از پليس ضد شورش گاهي کتک هم خورده ايم، اما براي دفاع از مظلوم در مقام لانه هاي جاسوسي! براي ... اما پدرانمان نامه و شکواييه ننوشتند! پليس مقصر را هم شماتت نکردند ما هم گلايه نداشتيم ما با کسي ديگر معامله کرديم
    و خيلي حرفعايي ديگري که بين شاعران!! بماند بهتر است و من به سهم خويش شما را بخاطر اين جسارت بخشيدم، اما يقين دارم شهداي گمنام نخواهند بخشيد! آن مظلومي که او را در بشکه زنده زنده سوزاندند هم نخواهد بخشيد و سعلم الذين ظلموا....
    اما مطلب دوم!
    اين خواهر محترم هم دچار يک توهم شبيه عبدالجبار شده! البته خيلي خفيف تر! و بيشتر به خودش برخورده! حتي وقتي از پاسخ مفصل من فقط بخش ناچيزي را خوانده باز هم آنقدر نوشت که برايش نوشتم! اما بدليل سيستم فاجعه ي آن سرويس دهنده وبلاگي ظاهر بدستش نرسيده!
    و براي او اينجا وقتي نخواهم گذاشت!

    پاسخ

    و عليکم السلام...در مورد اول بمن چه که قهر بودي و حالا آشتي کنونت بوده!اشتباهات دوست و دشمن شناسي وقتي فاجعه بار شود اين ميشود که شد!خيلي مفصل با هم حرفيديم که اگر نبود تو وبلاگ ميشد و مکتوب.بهرحال اون ماشينهايي که در سربالايي به پت پت افتادند خيلي هاشون رفع نقص شدند و خيلي ها بکسل کردند و خيلي ها مشکلشون حل نشد...دليل بر آن نيست کسي ادعاي بهسوزي و سلامت کند!دليل بر آن نيست که هر کس نرسيد بايد برگردد يا در دره انداخته شود!با قدري تدبير قطعا چهره ي بسيج در اذهان اينقدر دستخوش .. نميشد!ريزش بسياري شد که اي کاش نميشد..اين نيز بگذرديا حق